میز ثابت
بیا بنشین
آنهم درست روبه روی من
به اندازه دنیاها
حرف نگفته دارم
قهوه ای مهمانم باش
رسم میزبانی را خوب
به جا خواهم آورد
شک نکن
+ به کافهـ من خوش اومدیـ
بیا بنشین
آنهم درست روبه روی من
به اندازه دنیاها
حرف نگفته دارم
قهوه ای مهمانم باش
رسم میزبانی را خوب
به جا خواهم آورد
شک نکن
+ به کافهـ من خوش اومدیـ
دیرزمانیست خودم را گم کرده ام
غرورم اجازه دهد
میروم
میــروم.. تا شناسنامه جدیدی
دست و پا کنم
شاید پیدا شدم
شیرین است
طعم رد پای آمدنت حتی در فنجان
میدانم
تمامی ندارد شهد تورا داشتن
تو بی نظیری
دختر همیشه پیروز
آرمینای نازم تو عشق عمه ای
دستش را بگیر
در چشمانش خیره شو
کاری کن غیرتی شود
گاه گاه اورا ببوس
در آغوشش گم شو
اینها تجویز خیال من است
برای بهبود وضعیت روحیم
با در کنار تو بودن
اسمش رو گذاشته اند
!!عشقتراپی !!
نامت را در تنهایی ام
زمزمه میکنم
بگذار ندانم
نیستی
شاید به حرم نفس های من
آمدی و ماندی شدی
سال میرود
و باز در راه باهم بودنمان زمان سر خم میکند
؟؟تا کجا؟؟
تنها بودن .تنها شدن.تنها ماندن
سال می آید
و اینبار تو در راه با هم بودن باش
...زمان میگذرد...
من عیدی ام را
فقط در حضورت لمس باور میبینم
سال نو رو به همه دوستان
پیشاپیش تبریک میگم
تمام داشته هایم را
بخشیده بودم
به امید داشتن تو
نمیدانستم
میروی و من
می مانم
و تمام نداشته ها آنهم بی آنکه
تورو داشته باشم
میروی و نمیپرسم
کجا؟؟
وقتی از من راه عبور ساخته بودی
باید بی راهه میشدم
نه حالا ک به مقصد رسیده ای
فقط !!!
بدان این راه به ختم من ختم میشود
نه مقصد نهایی تو
رفتم
...تا برسم ...
برعکس
!!تو!!
نمیدانستم
همیشه نخواستن میشود عین داشتن
نه خواستن
عین نداشتن
و این چنین است
که من تنهایم
خآموشا روشن بشین
پلیـــ ز